عاقبت رفیق بازی

به راه عمر صدها قصه دیدم


سفر کردم حکایت ها شنیدم


نفهمیدم چه شد تا اینکه


سر کوی رفیق بازی رسیدم


غلامم ، چاکرم ، لوتی ، بفرما ،


همین هاشد همه عشق و امیدم


بدون هیچ حرفی یا سؤالی


پیاله هر کسی را سر کشیدم



رفاقت کردم و خیری ندیدم


چشمام بارونی و قلبم شکسته


از این دنیا و اهلش دل بریدم



زنده

به سان رود که در شیب دره ، سر به سنگ می زند ، رونده باش


امید هیچ معجزه ای ز مرده نیست ، زنده باش

اگر...

اگر خدا کفیل است          غصه چرا؟


اگر رزق تقسیم شده  :       حرص چرا؟


اگر دنیا فریبنده است :         اعتماد به آن چرا؟


اگر قبر حق است  :             ساختمان مجلل چرا؟


اگر قیامتی است  :             خیانت به مال مردم چرا؟


اگر حساب حق است  :        جمع مال حرام چرا؟


اگر بهشت حق است :          تظاهر به ایمان چرا؟


اگر جهنم حق است  :           این همه نا حق کردن ها چرا؟


اگر شیطان دشمن است :      پیروی از او چرا؟؟؟

خواب

یک شب نمیدونم چی شد رد شدی از تو خوابم


از اون به بعد همش می گم : خواب هم یک جور عبادته

من خوبه نه بی تو..

باغ خوبه نه بی گل ، چشم خوبه نه بی نور ،


دوست خوبه نه بی وفا ، زندگی خوبه نه بی صفا ،


عشق خوبه نه بی معشوق ، من خوبه نه بی تو*&*